Friday, September 18, 2015

«خود» چیست ؟



*عشق همان خود- پرستی است.

*کفر همان خود – انکاری است.

*جنون همان خود – فراموشی است.

*عرفان همان خود – شناسی است.

*توحید همان خود – خدائی است.

*تقوی همان خود – داری است.

*آزادی همان خود – رهائی است.

*عبادت همان خود – براندازی است.

*خوشبختی همان خود – رضائی است.

*تنهائی همان خود – کفائی است.

*غرور همان خود – فریبی است.

*بخل همان خود – خواری است.

*تکبر همان خود – برتر بینی است.

*عادت همان خود – کاری است.

*تزکیه همان خود – سازی است.

*تخدیر همان خود – کشی است.

*خواب همان خود – فنائی است .

*عقل همان خود – مهاری است.

*استمناء همان خود – زنی است.

*ایمان همان خود – باوری است.

*خدا همان خود – آئی است.

*«خود »همان عدم است.

استاد علی اکبر خانجانی

سرّ بلا – نعرۀ خدا

پس همه بدبختی ها و امراض ماندگار یعنی لاعلاج حاصل آن است که انسان به غیر خدا راجستجو می کند و یا خدا را به تنهائی و خالصانه به مدد نمی خواهد و لذا آن بلا آنقدر می ماند تا به مقصودش نائل آید یعنی انسان خالصانه فقط روی به خدا کند و از او مدد جوید. این هم ساده ترین راه درمان همه امراض و بدبختی های لاعلاج بشر. پس واضح است که انسان به هنگام رویکرد هر بلائی بایستی به سرعت روی به انزوا و تنهائی برود و با خدا ارتباطی مستقیم و خالصانه برقرار نماید. ولی عموم آدمها روشی خالف این در پیش می گیرند و لذا یک بلای فردی را تبدیل به بدبختی ماندگار ساخته و آنرا عمومی هم می سازند یعنی توسعه می دهند. هر بلائی که نازل می آید حضور خود خدا در بشر است. ولی اکثر آدمها از آن بلا روی گردان شده و متوسل به دیگران می شوند تا بلا را نابود سازند و اینست که بلا ماندگار می شود تا فرد روی به آن نماید و آنرا پذیرا شود و ببیند که این بلا نیست بلکه خداست که با او حرف دارد . وقتی حرفش را زد و شنید بلا هم می رود و فقط خدا می ماند. آنچه که بلا و بدبختی و درد نامیده می شود زنگار و پژواک صدای خدا در بشر است که روی بمن کن به این سوی و چون روی به او کنی خدا را می بینی و دیگر بلا را نمی بینی. بلا، صدای خداست، فریاد خداست. گوش دهید تا فریاد نزند. سر الاسرار ص 59

مومن حقیقی کیست ؟

 مؤمن حقیقی کسی است که در خود جز کفر نمی بیند. عالم و عارف حقیقی کسی است که در خود جز جهل و حیرت نمی یابد وو... . این درسی است که هم واقعیت به ما می آموزد و هم علم دیالکتیک رازش را بر ما عیان می سازد. دیالکتیک ص 544

مذهب شریعتی چه بود ؟


ژان پل سارتر فیلسوف شهیر ومبارز ضد استعمار فرانسوی در مصاحبه ای می گوید : 
« من مذهبی ندارم ولی اگر می داشت مذهب شریعتی می بود .» 
یک شرق شناس شهیر انگلیسی نیز درباره حافظ شیرازی عین همین نظر را ابراز داشته بود . 
براستی مذهب شریعتی چیست که هر کسی با آشنائی با او وآثارش خود را با وی همذات می پندارد . این همذات پنداری شامل حال همه عارفان عاشق مردم می شود . می دانیم که در تشییع جنازه مولوی از همه مذاهب و فرقه ها حضوری حیرت آور داشتند و گوئی که پیامبر یا امام خود را از دست داده اند و هر فرقه ای او را از آن خود می دانست .
یک عارف موحّد در فراسوی نیک و بد و در ورای مذاهب و مکاتب قرار دارد و از بود و نبود فرا رفته است و حق واحده انسان را دریافته واز همان منظر به مردمان می نگرد و ذات انسانی همه را مخاطب قرار می دهد وخدایگونگی آنان را برمی تاباند . این ویژگی را بیش از همه عارفان در باره شخصیت علی ( ع ) در می یابیم که کافر و موٌمن را بخود جلب می کند و حتّی کسی چون معاویه را به ارادت و تصدیق می کشاند . اینان از منظر فرهنگ قرآنی از علیّین (علی واران) هردورانی هستند . دکتر شریعتی بر هر دلی می نشست و زبان حال هر مکتب و مذهبی بود و حقّ هر فرقه ای را آشکار می کرد و به همین دلیل به هر مکتبی متهم بود : کمونیست ، اگزیستانسیالیست ، بودائی ، وهابی ، اسماعیلیه ، بهائی ، مسیحی و حتّی یهود و فراماسونی . اوهمه را درک می کرد زیرا خودش را می شناخت . این هویّت همه خود- شناسان ( عارفان ) جهان است زیرا خود شناسی به مثابه مغز هر شناختی است و اهلش را به حقّ یگانه پدیده ها می رساند واین مقام توحید است . همانطور که همه آدمها متعلّق به هر مکتب و مذهبی بالاخره خدا را قبول دارند حتّی کمونیست ها و نیهیلیست ها . وآنکه خدارا شناخته باشد همه او را تصدیق خواهند کرد و حتّی علیرغم میل وآگاهی شان در قلوبشان راه می یابد ونمی توانند که او را دوست نداشته باشند . زیرا هر که حق مردم را شناخت مردم را دوست می دارد و مردم هم نمی توانند که او را دوست نداشته باشند . محبّت محصول معرفت است . و این نشان می دهد که دکتر شریعتی در چه مرتبه ای از عرفان قرار دارد که دل از عالم و عامّی و دانشگاهی و حوزه ای و کافر و موٌمن برده است .
مذهب شریعتی توحید است : خدابینی در همه !
مادر بزرگی رنجور وبیسواد وامّی وروستائی داشتم . سال اوّل پیروزی انقلاب بود وازرادیو سخنرانی شریعتی پخش می شد . مادر بزرگم از جا پرید واز من پرسید که این مرد کیست که حرف می زند . گفتم : تو نمی شناسی ! گفت صدای او مثل صدای علی است . این اظهار نظرش مرا به حیرت انداخت زیرا او اصلاً حرفهای شریعتی را هم نمی فهمید زیرا فارسی نمی دانست و فقط نوای صوت شریعتی چنان در دلش رخنه کرده بود که گوئی صدای امامش را می شنید . این صدای عشق وایمان بود که بر قلوب اثر نمود وموجب انقلاب ( قلبی شدن ) شد .
براستی مرگ شریعتی موجب پیروزی انقلاب شد همانطور که خودش در یکی از اشعارش پیشگوئی کرده بود که با مرگش ملّتش از بند خواهد رست .

ایثار و ایثارگری

ایثار! ایثار! و باز هم ایثار! این تنها و قدرتمندترین حربه ابلیسی در نفس ناطقه بشری است که برعلیه خرد توحیدی دیالکتیک وارد کارزار می شود و این خرد را در بشر به بازی می گیرد بواسطه دیالکتیک بازی و ایثار بازی و عشق بازی و عدالت بازی! و بدینگونه عقل و عشق و عدالت فطری در بشر را واژگون می سازد و انسان را بهمراه آن به دوزخ واژگونیها سرنگون می کند! "و خدا واژگون می کند بدکاران را." قرآن- که تحت عنوان ایثار دست بهر پلیدی می زنند! دیالکتیک ص 265

تکفیری ها


امروزه شاهدیم که در محور شعارها و اقدامات تکفیری مسئله حجاب و عفاف قرار دارد و این در حالیست که بوضوح می توان دریافت که اکثر این تکفیریها دیوانگان جنسی هستند و به لحاظی این جنایت به مثابه انفجار شهوتی افسارگسیخته است که معضله "نکاح جهادی" واضحترین نشانه این ادعاست. و این بدان معناست که حتی ملایانی که رهبران این جریان هستند و شبانه روز مشغول ادای حقوق شرعی می باشند تنوانستند به حداقل تقوا و عفت باطنی نائل آیند و بلکه کل این شریعت بی مغزشان در نفوس آنها تبدیل به شهوت محض شده است. به زبان قرآنی مذهب حقیقی این جماعت را بایستی عورت پرستی خواند. پس این مذهب شیطانی عورت پرستی است که جنایت می کند و نه شریعت محمدی:

"آنانکه مادینه پرستی پیشه نمودند بنده شیطان شدند." قرآن- پس حکومت تکفیریها در جهان اسالم، حاکمیت شیطان و عورت پرستی است که لباس شرع بر تن کرده است تا شناخته نشود و این بزرگترین زنگ خطر برای مالیان همه مذاهب
توحیدی بر روی زمین است. که سکوت مرگبار مراجع و علمای دینی در جهان اسالم در قبال جریانات تکفیری بس جای تأمل است زیرا هر کجا هم که فتوائی صادر شده فتوائی سیاسی بوده است و نه شرعی و فقهی. گوئی که کسی به لحاظ شرعی بر این جماعت تکفیری هیچ اشکالی وارد نمی بیند که البته ظاهراً هم چنین است و کسی نمی تواند بگوید که آنها خالف شرع کرده اند و این واقعیت بغایت تلخ نشان دهنده مرگ شریعت بدون معرفت و حکمت است که بزرگترین بحران حاکم بر جهان اسالم است یعنی بحران عقل دینی و دین عرفانی. دیالکتیک ص 428

تصاویر جدید استاد خانجانی